احساس گناه میکنم
سردو خاموش، گرم و جاری.
کاش کر و کور و لال بدنیا میامدم .
کاش تو هم مثل بقیه بودی.
خدایا میدونم یه روزی میرسه فقط لب خاک رو میبوسم. چشمم رو روی خاک میبندم ولی این لحظه ها رو ازم بگیر
نمیخوامشون.
حرفام هم مثل حالم سر و سامونی ندارن !
احساس گناه میکنم...
با کوچه اواز رفتن نیست
فانوس رفاقت روشن نیست
نترس از هجوم حضورم
چیزى جز تنهایى با من نیست
وقتى تو نباشى من به من مشکوکم
به هر گل به هر سایه روشن مشکوکم
مشکوکم به اشک کبوتر مشکوکم
مشکوکم به خواب خاکستر مشکوکم
بى تو به کابوس و به رویا مشکوکم
به شعله به پروانه حتى مشکوکم
باز امشب فانوسی روشن نیست
با سوگ این شب یک شیون نیست
از کوکب تا کوکب خواموشی
شب هست و شوق شب کشتن نیست
ترسم نیست از دیوار از بن بست از سایه
تاریک تاریکم من از من میترسم
چرا دل ببندم به شب کوچه گردى
که از این سکوت سترون میترسم
من از سایه هاى شب بى رفیقی
من از نارفیقانه بودن میترسم
مشکوکم به اشک کبوتر مشکوکم
مشکوکم به خواب خاکستر مشکوکم
با کوچه اواز رفتن نیست
فانوس رفاقت روشن نیست
نترس از هجوم حضورم
چیزى جز تنهایى با من نیست
خواستم فقط بگم دیگه نمیترسم.
دیگه از روزی که نباشی نمیترسم !
با تو دوباره شروع کردم.
با تو تا جائی که هستی میام ! ولی از جائی که نباشی منم تموم میکنم راهمو.
دلیل موندنم تو بودی هستی و خواهی بود !
بدونه تو دیگه نمیخوام برگردم به اون زندگی !
دیگه نمیترسم از روزی که نباشی و نباشم !