حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

...و من عاشقتر می شم

 

 

نمی گذاری بخوابم.

دلم نا آرام شده. هر ثانیه بهانه تو رو می گیره.

سبز هستم وقتی با تو ام و احساس زنده بودن می کنم وقتی حس می کنم تو هم از بودن من خوشحالی.

شب ها وقتی فکرت از دنیا قطعم می کنه فقط صدای تو هست که می تونه منو برای لحظه ای دوباره آروم کنه.

اون زمانی که  نیستی ولی ٫هیچ چیزی و واقعا هیچ چیزی نمی تونه تو رو از فکرم جدا کنه.

من هر روز عاشقتر می شم... من هر روز دلباخته تر تو می شم.

آزاده ٫گل من عاشقترت شدم(می شوم).

دوباره گرگ و میش این شبا یادم می اندازه فردایی هم هست پس امیدوار باش و زندگی کن.

 

 

هیچی

 

شب به پایان نرسیده که از دلتنگیهام کم شه. از دلواپسی هام.

شب که می شه مثل بچه ها همه طرف رو نگاه می کنم که نکنه...

 

 

دلم تنگ... خوب که چی ؟ حالا همه عالم باید بیان به دل شما برسن نکنه یه وقتی...

نه حاجی.دیگه همه چی عوض شده.

 

 

شبها عادت کردم بیدار بشینم تا صدای گنجیشک هارو بشنوم که صبح ها می خونن.

اینجا بهار اومده.

ولی.

 

 

اسب های وحشی خیال رو باید آزاد گذاشت مگه نه؟

اسب های خیال من به تو مثل نفس کشیدن احتیاج دارن ... خب دیگه وحش نیستن. اهلی شدن.

 

 

نمی دونم کی و چه جوری تونسته بودم همه حرفاتو حفظ کنم که هر شب من می شینم و با تو توی این تنهایی مطلق حرف می زنم.

خیلی موضوع دارم واسه صحبت کردن.

 

 

گرگ و میش شده برم بخوابم.

 

 

 

حالا اینو می خونم ..

 

وقتیکه تو بد میشی باز می بینم
دنیا رو سرم خرابه
می بینم که باز دارم دق میکنم
همه چیم نقش بر آبه
اما تامیخوام برم گریه کنون
سر به دیوارا بکوبم
باز به دادم میرسی به من میگی
عشقمی تو خوب خوبم
باز میگم عزیز من پا رو قلبم نمیذاره
مهربونه با منو اشکمو در نمیاره

فوت کن دیگه...

 

بدو بدو شمع رو فوت کن.

منم یه کیک خریدم واست ...

کیک خامه ای نیست..

 یه شمع بیشتر نداره...

کاش می تونستم به همه دنیا خبر بدم که همه شاد باشن.