حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

بی خانمان


نه یاد شهری در دلمان مانده و نه به جایی احساس در خانه بودن دارم...


به قول یه بابایی، اونجایی ها می گن شما فراری هستین و واسه اینوری ها خارجی...


ابنور بشکنم یار گله داره ... اونور بشکنم یار گله داره...


بیچاره دل من که چقدر حوصله داره.




بسه ... بسه ... بسه...


می توانی تصور کنی...


خسته ام..

کاش چاره ای در کار من بود...