عزیزم،
برات آرزو میکنم که همیشه سبز باشی.
گیرم هم که دیگه هیچوقت روی ماهت رو نبینم، گیرم هم دیگه صدای دلنشینت رو هیچوقت نشنوم؛
ولی ستاره من، بدون هر شب به یادتم، هر لحظه به دنبال عطر نفسهاتم،
بدون هروقت پیکم رو بالا میبرم اولی رو به سلامتی تو مینوشم،
نازنینم بدون که تا آخر عمر یادم نمیره که چه کسی به من زندگی رو نشون داد،
چه کسی بهم گفت راه خودت رو برو،
بهترینم یادم نمیره کی سهراب رو به من معرفی کرد،
گل ستاره من، میبخشی منو اگه خدای من شدی،
میبخشی من رو اگه عاشق شدم و رسم عاشقی رو از تو یاد گرفتم که بدون تو هیچ بودم،
بدون هروقت سازم رو میگیرم دستم اول آهنگ تولدت رو میزنم.
فکر نکنی یه روزی میرسه دیگه تمنای دستهات رو نخواهم داشت،
من هیچوقت بازی چشمات رو با روحم فراموش نمیکنم،
خیال نکنی که حرفت رو باور کردم وقتی گفتی آنچه یادت دادیم پر زدن نیست که درجاست،
زندگی من، رنگ و قلموت رو نگذار رو زمین بمونه که همۀ این دنیا بوم نقاشی تو هستش.
خدای من، بدون تا روزی که جون تو تن دارم و انگشتانم خواستن رو میفهمن عاشق تو میمونم.
آسمان من به خدا نمیسپارمت که خودت آزادهای و نگهدار خودت...
عزیزم...عزیزم...عزیزم...
درد دارم.
روحم زخمی شده.
استرس دارم.
شهری رو که توش یه آدم بیدار و مست ساعت ۱۲ شبش پیدا نمیشه باید ول کرد و رفت.
اینجا امشب حتی یک نفر هم پیدا نمیشه پایۀ پیادهروی شبونه و ولگردی باشه.
این احساس تنهایی درد داره.
۳.۲.۱
۱۴ فوریه...شب
چراغهای خیابون...هوای سرد
یه تنگ خالی شراب...کافه های شهر
گرگ و میش...آغوش
اشک... اعتراف
ساعت بزرگ... ۱۲
فریاد...احساس
۱۷.۱۶.۱۵
شاهد... ماه
عشق...شروع
من...او
واسه من که دل شکستم
از غم زمونه خستم
اگه مستی ام نباشه
می پرستی ام نباشه
دیگه چی تو زندگی
درمون دردای منه
اگه میخونه نباشه
پس کجا جای منه
اگه قلبمو شکستن
همه درا رو بستن
در میخونه که بازه
مستی ام که چاره سازه
بعد از این سراغمو
از شب میخونه بگیر
بعد از این سراغمو
از می و پیمونه بگیر
نمیخوام کنار این مردم بیوفا برم
پیش کی عاشق و دیوونه و بی ریا برم
آخرش مستای میخونه به دادم میرسن
ساقی و شراب و پیمونه به دادم میرسن