حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

تولد

 

تولد.. تولد.. تولدت مبارک

 

 

عزیزم تولدت مبارک.

امشب هم می نوشم فقط و فقط واسه خاطر روی ماهت.واسه بودنت.

 

به سلامتی گاو که هیچ وقت نگفت من همیشه گفت ما

 

امشب تمام چراغ های خونه رو روشن می کنم تا اگه گذرت این ورا افتاد بدونی یکی هست که منتظرت می مونه تا صبح.

یکی هست حتی اگه خیلی وقتها کم بوده.

اون موقع که خیلی ها رو داری وچه اون موقع که فکر می کنی کسی نیست...

.

.

.

امشب می خوام به سلامتیت تا صبح بنوشم.

نوش اول واسه خاطرت و این عشقم که دودستی می دمش بهت

 

نوش دوم رو می رم به سلامتیت که همیشه هر جا هستی و با هرکی هستی سالم باشی.

 

نوش بعدی رو با اشکم آغشته می کنم و می نوشم به یاد لحظه لحظه های قشنگی که با هم داشتیم.

 

این دفعه رو می نوشم به امید اینکه منو به خاطر همه کمی هام؛ به خاطر همه اذیت هایی که به خاطر من شدی؛ واسه همه بی احترامی هایی که بهت شد؛ واسه خاطر همه دلتنگی هات و همه اون چیزایی که ازم می خواستی و من نداشتم... ببخشی...پیاله رو پرتر می کنم چون خواستم زیاده.

همین حالا هم اینقدر مستم که تو خیالم بتونم با تو باشم.

چشام رو که می بندم فقط تورو می بینم.

دوستت دارم و باهات می مونم حتی اگه مجبور باشم برای باتو بودن برای همیشه چشامو ببندم.

اگه انار دوست داری خونم رو منجمد می کنم بهت می دم. بخور و بنوش که چیزی نیست که از تو نباشه همش از خودت هست.

 

نوش این دفه رو میرم واسه عزت نفست که نگذاشت توی این غربت شرفت کثیف شه.

بهش ایمان دارم وگرنه تا حالا اینجوری پات وای نمی ستادم.

خودت که بهتر حد منو می دونی. نمی دونم چقدر دیگه می تونم خودمو جم جور کنم و بنویسم.

بی تابم چون دوستت دارم ولی همه چی سمت و سوی خاموشی ؛ حال و هوای رفتن گرفته.دیگه نمی تونی من رو تحمل کنی و دیگه این رابطه رو به دلایالی که بهم گفتی نمی تونی تحمل کنی. سرم خیلی گیج می ره.

شاید باورت نشه ولی خیلی بهتر می فهممت الان. شاید بهتر بود برای فهمیدنت از قلبم کمک می گرفتم تا عقلم.

می دونم دل آدم مال خودشه؛ اون عقل آدمیزاده که تحت تاثیر حرفای دیگران قرار می گیره.

 

می نوشم ایندفع سر اعتمادی که به من داشتی و خرابش کردم.

ببین که حالا چه خرابم.

خراب تو هستم. می سوزم و فقط یه صفحه کلید جلو روم دارم.

کاش بودی پیشم و مثل خیلی وقتها که مستم سرمو می گرفتی تو سینت.

می گذاشتی تو بغلت بخوابم. بی صبرم.

اگه می خوای بری جلتو نمی گیرم؛ دیگه دوست ندارم واسه خاطر من زجر بکشی.

اشکامو نگاه نکن می آن خودشون خودشون هم بند می آن.

دستام حس نمی کنن هیچ چیزی رو به غیر از تو.

نمی دونم حرفای تن من ؛ دستای من رو می شه باور کرد یا نه. باور کن دروغ نمی گفتن.

عزیزم؛گل من نمی گذارم خورشید طلوع نکرده غروب کنه.بهت قول می دم سرش قسم می خورم حتی اگه تصمیم بگیری با من نباشی؛ با من نمونی هر روز خورشید رو از ته آسمون واسه خاطر تو بی رون بکشم که

تو یه شروع تازه داشته باشی.

 

می نوشم واسه سلامتی اون کسی که امروز تولدشه.همون که منو اول از همه خراب خودش کرد.کاری کرد کرد که زندگی کردن رو فراموش کنم.

من که تا حالا دعای بدی واسش نکردم با اینکه دیگه جایی تو قلبم نداره ولی تولدت مبارک.

من واسه تو بهترین آرزوهارو دارم.

 

آخرین جرعه رو می نومشم تا پاک شم؛ از شر هرچی ناپاکی راحت شم. تو جات تو دل منه نه هیچ جای دیگه.

تو توی خون من جریان داری.تو همه پاکی و سادگی لحظه های مستی من هستی. تو منی. نه من تو هستم.

فاصله زیاد نیست... ما فاصله رو می سازیم.

من واست بوی نون لواش می شم؛ واست صدای اذان می شم.

با من بنوش و به من اعتماد کن بدون دل واپسی.

اگر هم مثل اون وقتهایی که من دوست داشتم نخواستی با من باشی؛ باشه من هم دیگه حرفی نمی زنم.من بهترین هارو واست می خوام.

واسه تو.

دیگه آب بدنم تموم شده. گریه ای نمی آد.اشکی سر آزیر نمی شه.

دوستت دارم دوستت دارم فقط این رو هنوز می تونم داد بزنم و با غرور بگم.

 

صدام کن

 

ساکت می شینم و اطرافم رو نگاه می کنم.

داستان ما ... نه...داستان نه... داستانی نبود چند ماه از زندگیمون بود.

از اون روزی که پست وبلاگش رو نوشت هزار جوره بستن بهم.اونم( آدمایی) که نه من اونارو می شناختم نه اونها منو.

بچه بودم ... به جا اینکه دهنشونو صاف کنم وایسادم حرفاشونو بزنن عقده ای نشن.

اسمم شد سنگ ... از وقتی به خودم اومدم دیدم تنهام... تنها بودم ولی تنهاییم شرف داشت.

نشدم مثل...

سخت شدم چون نمی خواستم دوباره خورد شم.نمی گم خواستم اونجوری شم.

 آره همون ترس از چیزی که می خواد پیش بیاد... ۳ سال مدت کمی نیست واسه منتظر موندن و اعتماد داشتن به دور و برم. به آدما...اونهایی که ادعا می کنن زنده هستن و نفس می کشن.

یه روز نوشت نگو می خوام پرواز کنم. اگه می خوای پس بپر. گفت تو دنبال بهانه ای برای دپرس بودن.

تا بخوام زندگی کردن رو دوباره به یاد بیارم خسته شد.

یکی بود می گفت اگه روزی تصمیمی تو زندگیت گرفتی همه کاهنات دست به دست هم می دن تا به مقصودت برسی... نه اصلا هم اینجوری نیست.

تازه اون موقع که شدیم هم سر مشکلات شروع شد.

پشت هم ... هفته ای نبود که با حال خوش بگذره. همه دنیا مقابل من که تازه می خواستم زنده باشم. همه فشارم می دادن توی خاک.انگار جام همونجا بود.

خسته نشدم ولی داغون.

آخرش هم کل هستیم رفت زیر اسم بی فرهنگی و ... هزار و یه چیز دیگه که قبلا همون (آدما) بهم می بستن.

دریغ از یه حرف شیرین.

فقط می دونم تلخ چه مزه ای.

من ترحم نمی خوام.

 اگه ترست از اینه که مشت کنی پروانه تو دستت می میره... مشتت رو ببند ... تو این دنیا کسی رو به خاطر کشتن روح کسی مجازات نمی کنن.

ولی پرپرم نکن ... نگدار بگن این کرم بوده نه پروانه.

 

 

نگرانتم...

نگرانم

نگرانت

از دیشب دیگه خبری ازت ندارم.

کجایی؟؟؟

مرسیییییییییی

 

 

اگه حتی یه دفعه تو این اواخر از چیزی خوشحال شدم ٫ دیشب از هدیه تولدم بود.

آزاده من دوستت دارم عزیزم و ازت ممنونم واسه هدیه خاصی که بهم دادی.