حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

حرف

‏امشب خوابم نمی‌بره. اگه اینجا بودی تا صبح باهات حرف داشتم !

‏دوست دارم داد بزنم. ولی‌ حالشو ندارم !

‏نمیدونم چرا امشب اینقدر میام اینجا ولی‌ خیلی‌ حرف دارم که نمیتونم به زبون بیارم.

‏نه که نخوام نمیتونم. به قول خودت جملات قبل از اینکه به زبانم برسان میمیرن.





شب

‏شب که می‌شه دیوونه می‌ شم ، آخه دیگه چیزی اطرافم نمیتونم ببینم من میمونم و یه عالمه عکس از تو که تو ذهنم !

‏می‌خوام بازم بزنم به خیابون .

‏نمیدونی‌ اینجا چی‌ میکشم. به خدا از حالم خبر نداری !
‏میترسم، میترسم از روزی که تو هم نباشی‌. یه بهونه فقط واسه موندنم مونده اونم تویی‌.

‏موندم چه جوری این همه تنهائی‌ رو بهت نشون بدم.

‏با اینکه میدونم یه روزی رفتن یا موندنم واست فرقی‌ نخواهد کرد ولی‌ دوست دارم بمونم تا شاید بتونم خودم رو دوباره
‏پیدا کنم تو این دنیای تنهائی‌ که واسه خودم ساختم .

‏خدا رو چه دیدی شاید روزی شدو تو هم حال منو پیدا کردی. اون موقع مطمئن باش که دیگه کسی‌ جز تورو نمی‌خوام !

قناری

‏صدای تپش قلب یه قناری ، می‌خواد بخون که اوار بغضا رو سرش خراب می‌شه قناری دیگه اواز یادش میره
‏قناری بی‌ اواز، بی‌ پرواز...
‏می‌شه سنگ ، سنگی‌ که تو دلش یه خورده خون قناری مونده.
‏همون یه ریز هرشب چشای سنگو بارونی‌ می‌کنه
‏زیر همون بارون قناری دوباره آغاز می‌شه. اواز می‌خونه... پرواز یادش میاد
‏بعد با خودش فکر می‌کنه حالا دیگه چیم ؟!
‏قناری سنگی‌ ؟
‏یا سنگی‌ که دلش می‌خواد قناری باشه ؟
‏ حیرون می‌شه.....
‏همجا وای میسته
‏عقربه ها دیگه حرکت نمیکنن.نوکشو بازو بسته می‌کنه
‏اما صداش در نمیاد
‏صداش جا موند تو سنگ...


قناری خیلی‌ دوست دارم


‏ تو هم برو گم شو

‏تا حالا حالم اینقدر خراب نبود ! هیچوقت هم فکرشو نمیکردم یه روز به این روز بیفتم !
‏حالم از خودم
‏از تو
‏از اونکه اون بالاست
‏از همه از ادمای تو خیابون از هرکی‌ که تاحالا تو زندگی‌ چشم بهش افتاده

‏بهههههههههههههههههههههههم می‌خوره از همتون بدم میاد ! کاش زودتر میرفتم

‏می‌خوام برم از این دنیا با ادماش سیر شدم !

‏تا ته جوووووونم حسرت پرواز دارم ! می‌خوام بپرم می‌خوام دیگه نباشم می‌خوام از همه ذهنا پاک شم !

‏می‌خوام جهنمی‌ باشم ولی‌ دیگه اینجا نباشم ! میفهمین ندیگه هیچی‌ نمی‌خوام !

‏این حرفای من یه دیوونه که خودشو قاطی‌ آدما کرده بود از همتون بدم میاد !

‏نفرت تنها کلمهٔ که الان بهش عشق میورزم !

‏می‌خوام برم جهنم. پاشی‌ ؟ میای ؟ نه شماها رو شما آدم مهربونارو اونجاها راه نمیدان اونجا جای عذاب هرچی‌ باشه از
‏اینجا بهتره !



من


‏چه ساکته اینجا . آدم کیف می‌کنه ! ولی‌نمیدونم چرا امشب یه چیزیم می‌شه !
‏از سر کار که برمیگشتم یخ زدم ! ولی‌ خدائیش آدم کیف می‌کنه خیابونا خلوت مال خودمه.
‏از کسی‌ گلایه ندارم خودم نخواستم کسی‌ پیشم بمونه !
‏وقتی‌ که حتی‌ خودمم بعضی‌ وقتا نمیشناسم چه انتظاری دارم از بقیه که اونا منو بشناسنو تحمل کنن.
‏میمونم تو این خیابونای تنهائیم بدون تو بدون اون بدون هیچ کس دیگه. دیگه عادتم شده تنهائی‌ قدم زدن !
‏دیشب کابوس میدیدم. دو سه بار تو خواب پریدم ! همه چیزو کفنو تابوت میدیدم ! ترسیدم. واسه اولین بار احساس
‏کردم واقعا تنهام ! اگه یه روزی نباشم خب دیگه فرقی‌ نمی‌کنه در مورد من چی‌ فکر می‌کنن اصلا منو به یاد دارن یا نه
‏!
‏کاش لاقل حتی‌ واسه یه دفعه واسه یه دفعه هم که شده میشد که ...
‏حالا که نمی‌شه پس ولش
‏خودمون هستیم تا آخرش ...
‏مگه نه ؟