حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

‏ تو هم برو گم شو

‏تا حالا حالم اینقدر خراب نبود ! هیچوقت هم فکرشو نمیکردم یه روز به این روز بیفتم !
‏حالم از خودم
‏از تو
‏از اونکه اون بالاست
‏از همه از ادمای تو خیابون از هرکی‌ که تاحالا تو زندگی‌ چشم بهش افتاده

‏بهههههههههههههههههههههههم می‌خوره از همتون بدم میاد ! کاش زودتر میرفتم

‏می‌خوام برم از این دنیا با ادماش سیر شدم !

‏تا ته جوووووونم حسرت پرواز دارم ! می‌خوام بپرم می‌خوام دیگه نباشم می‌خوام از همه ذهنا پاک شم !

‏می‌خوام جهنمی‌ باشم ولی‌ دیگه اینجا نباشم ! میفهمین ندیگه هیچی‌ نمی‌خوام !

‏این حرفای من یه دیوونه که خودشو قاطی‌ آدما کرده بود از همتون بدم میاد !

‏نفرت تنها کلمهٔ که الان بهش عشق میورزم !

‏می‌خوام برم جهنم. پاشی‌ ؟ میای ؟ نه شماها رو شما آدم مهربونارو اونجاها راه نمیدان اونجا جای عذاب هرچی‌ باشه از
‏اینجا بهتره !



من


‏چه ساکته اینجا . آدم کیف می‌کنه ! ولی‌نمیدونم چرا امشب یه چیزیم می‌شه !
‏از سر کار که برمیگشتم یخ زدم ! ولی‌ خدائیش آدم کیف می‌کنه خیابونا خلوت مال خودمه.
‏از کسی‌ گلایه ندارم خودم نخواستم کسی‌ پیشم بمونه !
‏وقتی‌ که حتی‌ خودمم بعضی‌ وقتا نمیشناسم چه انتظاری دارم از بقیه که اونا منو بشناسنو تحمل کنن.
‏میمونم تو این خیابونای تنهائیم بدون تو بدون اون بدون هیچ کس دیگه. دیگه عادتم شده تنهائی‌ قدم زدن !
‏دیشب کابوس میدیدم. دو سه بار تو خواب پریدم ! همه چیزو کفنو تابوت میدیدم ! ترسیدم. واسه اولین بار احساس
‏کردم واقعا تنهام ! اگه یه روزی نباشم خب دیگه فرقی‌ نمی‌کنه در مورد من چی‌ فکر می‌کنن اصلا منو به یاد دارن یا نه
‏!
‏کاش لاقل حتی‌ واسه یه دفعه واسه یه دفعه هم که شده میشد که ...
‏حالا که نمی‌شه پس ولش
‏خودمون هستیم تا آخرش ...
‏مگه نه ؟

برو

‏توی این چند ثانیه که بین من هنوز جاریه می‌خوام بگم که برو دیگه هم نیا. نه خودتو می‌خوام نه خاطره هاتو که یه عمر
‏با خودم این ورو اونور میکشمو به هیچکس نشون نمیدم !
‏ میدونم هرچندوقت میای پیشم تا بهم بگی‌ چه بیلیاقتام که بهم بگی‌ درحد تو نیستم !

‏ولی‌ برو
‏برو دیگه هم نیا !