حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

میترسم...

امشب مثل هرشب دیگه ! مثل همه شب.

دلم تنگه !

دلم می‌خواست چشمو می‌بستمو میومدم پیشت.

امشب سر قولم موندم ولی‌ دارم دیوونه میشم !

چیزی ندارم بگم حرفم حرف همیشگی‌

میترسم از روزی که از حرفم خسته شی‌ یا واست عادی شه.

میترسم از روزی که حرفم فقط واست یه حرف باشه !

تو با منی هرجا برم مهر تو بند جونمه
عشقت نمیره از سرم تو پوست و استخونمه

یکدم اگه نبینمت یه دنیا دلتنگت میشم
نگاه دریایی تو آبیه روی آتیشم

واست دلم واست تنم , واست تمام زندگیم
از تو دوباره من شدم با تو تموم شد خستگیم

 

امشبم مثل هرشب یه بغض خالیم که نمی‌ترکه.

دوستت دارم همین

 

 

خدااااااااااااااااا

‏اهااااااااای خدا ببین منم یه اشغال ، دارم باهات حرف میزنم یه دقیقه وقتتو بذار ببین چی‌ دارم بهت میگم!!!!!!
‏ آره منم ...همون اشغالی‌ که ناخواسته اومدم اینجا پس چرا اینقدر عذابم میدی ؟ می ترسی‌ یه روزی دلم سرو سامون بگیره ؟

‏تو عالم عاشقی‌ چه داغون دارم میشم .
‏گفتی‌ نمیتونی‌ عاشق شی‌ چیزی نگفتم
‏گفتی‌ نمیتونی‌ بهم اعتماد کنی‌ بازم چیزی نگفتم
‏بابا منم آدمم دل دارم !
.
.
.
‏تازه همهٔ اینا یه طرف گفتم بذار با زمان درست می‌شه آخه چه جوری قبول کنم تورو دارم با یکی‌ قسمت می‌کنم !
آخه نمی‌شه به خدا اگه می‌زاشتی‌ منو کنار می‌گفتم اینم مثل بقیست. دلمو بازم دستم میگرفتم چیزی نمی‌ گفتم.

‏اصلا من ارزش تورو ندارم.

‏آااا خدا چه کار کنم من کاش یه راه دومی‌ می‌زاشتی‌ جلو پام...


‏تورو خدا بفهم من چی‌ میگم دارم داغون تر از همیشه میشم !
‏یه لحظه هم از فکرم بیرون نمیای ! یه لحظه نمیتونم فراموشت کنم.


حرف

‏امشب خوابم نمی‌بره. اگه اینجا بودی تا صبح باهات حرف داشتم !

‏دوست دارم داد بزنم. ولی‌ حالشو ندارم !

‏نمیدونم چرا امشب اینقدر میام اینجا ولی‌ خیلی‌ حرف دارم که نمیتونم به زبون بیارم.

‏نه که نخوام نمیتونم. به قول خودت جملات قبل از اینکه به زبانم برسان میمیرن.





شب

‏شب که می‌شه دیوونه می‌ شم ، آخه دیگه چیزی اطرافم نمیتونم ببینم من میمونم و یه عالمه عکس از تو که تو ذهنم !

‏می‌خوام بازم بزنم به خیابون .

‏نمیدونی‌ اینجا چی‌ میکشم. به خدا از حالم خبر نداری !
‏میترسم، میترسم از روزی که تو هم نباشی‌. یه بهونه فقط واسه موندنم مونده اونم تویی‌.

‏موندم چه جوری این همه تنهائی‌ رو بهت نشون بدم.

‏با اینکه میدونم یه روزی رفتن یا موندنم واست فرقی‌ نخواهد کرد ولی‌ دوست دارم بمونم تا شاید بتونم خودم رو دوباره
‏پیدا کنم تو این دنیای تنهائی‌ که واسه خودم ساختم .

‏خدا رو چه دیدی شاید روزی شدو تو هم حال منو پیدا کردی. اون موقع مطمئن باش که دیگه کسی‌ جز تورو نمی‌خوام !

قناری

‏صدای تپش قلب یه قناری ، می‌خواد بخون که اوار بغضا رو سرش خراب می‌شه قناری دیگه اواز یادش میره
‏قناری بی‌ اواز، بی‌ پرواز...
‏می‌شه سنگ ، سنگی‌ که تو دلش یه خورده خون قناری مونده.
‏همون یه ریز هرشب چشای سنگو بارونی‌ می‌کنه
‏زیر همون بارون قناری دوباره آغاز می‌شه. اواز می‌خونه... پرواز یادش میاد
‏بعد با خودش فکر می‌کنه حالا دیگه چیم ؟!
‏قناری سنگی‌ ؟
‏یا سنگی‌ که دلش می‌خواد قناری باشه ؟
‏ حیرون می‌شه.....
‏همجا وای میسته
‏عقربه ها دیگه حرکت نمیکنن.نوکشو بازو بسته می‌کنه
‏اما صداش در نمیاد
‏صداش جا موند تو سنگ...


قناری خیلی‌ دوست دارم