حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

...

 

با کوچه اواز رفتن نیست
فانوس رفاقت روشن نیست
نترس از هجوم حضورم
چیزى جز تنهایى با من نیست


وقتى تو نباشى من به من مشکوکم
به هر گل به هر سایه روشن مشکوکم
مشکوکم به اشک کبوتر مشکوکم
مشکوکم به خواب خاکستر مشکوکم
بى تو به کابوس و به رویا مشکوکم
به شعله به پروانه حتى مشکوکم

باز امشب فانوسی روشن نیست
با سوگ این شب یک شیون نیست
از کوکب تا کوکب خواموشی
شب هست و شوق شب کشتن نیست


ترسم نیست از دیوار از بن بست از سایه
تاریک تاریکم من از من میترسم
چرا دل ببندم به شب کوچه گردى
که از این سکوت سترون میترسم
من از سایه هاى شب بى رفیقی
من از نارفیقانه بودن میترسم
مشکوکم به اشک کبوتر مشکوکم
مشکوکم به خواب خاکستر مشکوکم
با کوچه اواز رفتن نیست
فانوس رفاقت روشن نیست
نترس از هجوم حضورم
چیزى جز تنهایى با من نیست

نمی‌ترسم...


 


خواستم فقط بگم دیگه نمی‌ترسم.


دیگه از روزی که نباشی‌ نمی‌ترسم !


با تو دوباره شروع کردم.


با تو تا جائی‌ که هستی‌ میام ! ولی‌ از جائی‌ که نباشی‌ منم تموم می‌کنم راهمو.


دلیل موندنم تو بودی هستی‌ و خواهی‌ بود !


بدونه تو دیگه نمی‌خوام برگردم به اون زندگی‌ !



 




دیگه نمی‌ترسم از روزی که نباشی‌ و نباشم !



 


 


 


 

هرشب

دیگه باید چه کار کنم !؟

هستی‌ خلم ، نیستی‌ دیوونه !

دوستدارم هرشب بزنم به خیابون.

نه هنری دارم که بخوام بهت نشون بدم

و نه صدا دارم که بخوام واست شعر بخونم

ولی‌

بازم تو گوش تو یواش میگم

خیلی‌ دوست دارم

 

ببخشید

شرمندت شدم .

امیدوارم منو ببخشی‌... البته تو مهربون تر از این حرفایی‌ !

ببخشییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییید

بی‌خیال من

 

وای خدا...

خودم موندم تو کار خودم.

خوب بود خدا اونقدری که حرف تورو میشنید حرف دل منم میشنید !

یه شب ازش خواستی‌ دلت رو بهت برگردونه .

مگه نه؟

بهت داد.

خب حالا که بهت داد میگی‌ دیگه با خودم کنار نمیام. میخوای بندازیش دور ؟

یعنی‌ من اینقدر واست بی‌ ارزشم ! حالا دیدی هنوز به من اعتماد نداری.

یه دفعه پریشون شدی ؟ ترسیدی منم...

ببخش منو اگه ناخواسته پریشونت کردم !

اگه بخوای بخدا حاضرم همچیزو رو برگردونم به روز اولش.

اگه بخوای میپرم

بی‌خیال من ببین دلت چی‌ می‌خواد.