وقتی حقیقت دستش حتی از دست مدیر مدرسه درشت تر می شود و صدای زنگ تنفر دستانش پس گوشم می نشیند؛
وقتی اَخم بین ابروهایم حتی زیر دوش آب یخ هم تمیز نمی شود؛
اتفاقی نمی افتد، خِلط تلخ سیگار را روی زبانم مزه مزه می کنم و دوباره قورت می دهم.