نیمه های شب نفسهای آرام٫ شانه کوچک همراه من زیر فشار تازگیها شکست٫ با صدای بلند بار را روی زمین گذاشت٫ ولی نفسهای آرام هنوز رویای مسافر را می دید.
امروز هیچ قاصدکی روی گل ننشسته بود . . . انگاری همه به دنبال گفتن خبر شب خودکشی گیتار رفتند.
تازگی عاشق ِ یک دخترکی گشته دلمعاشقِ کولی ِ دهکولی ِ دست فروشکه به خورجین ِ به دوشمی فروشدلبخندمی فروشدپیوندمی دهد شاخه گلی سُرخ به هر رهگذریمی کشد دست نوازش به سر ِ هر کودکمی دهد مهر و امیدمیخردیأس و غم و درد و فِراق وَه که بی شک دل ِ دریایی ِ اوچه سخن ها دارد…شامگاهان از دوردید َمش خسته و شادلب ِ آن رود ِ بزرگدسته ای موی ِ سیاهشسته با آب ِ روان بَهچه عطری داردخوب می دانم منتن ِ او ، نرمترین برگ ِ گل ِ تاریخ استخانه اش همچون بادگه همینجاست و نیستهمگان می دانندلب ِ او ، سرخترین سرخی ِ این آبادی ست…دادمش صبح سلامخنده ای کرد قشنگنرم و آهسته مرا گفت ؛ درودگرم شدسردی ِ لخت ِ تنمبا نگاهی همه نوردست ِ پُر خواهش ِ منگشت درازو دلم بود عیاناو سبک بودهمجنس ِ حبابو چه بی بند و رهابه گمانم دختربا نسیمی آراماوج می گیردتا دور…و من آگاه شدمواژه ی” قید “تهی از معنی ستوقت ِ آن است که برخیزم زودبه ، چه رویایی بوددل ِ ما هم در خوابعاشقی کردچه خوبخواب پر زمزمه ای بود دیشب
سلام رفیق خوبه که هنوز دلت میگره خوبه این یعنی هنوز زنده ای ما که دیí نوشتنمون نمی یاد دلمونم معلوم نیست کوجا به گل نشسته....به یادتیمدرپناه هو
تازگی عاشق ِ یک دخترکی گشته دلم
عاشقِ کولی ِ ده
کولی ِ دست فروش
که به خورجین ِ به دوش
می فروشد
لبخند
می فروشد
پیوند
می دهد شاخه گلی سُرخ به هر رهگذری
می کشد دست نوازش به سر ِ هر کودک
می دهد مهر و امید
میخرد
یأس
و
غم
و
درد
و
فِراق
وَه که بی شک دل ِ دریایی ِ او
چه سخن ها دارد
…
شامگاهان از دور
دید َمش خسته و شاد
لب ِ آن رود ِ بزرگ
دسته ای موی ِ سیاه
شسته با آب ِ روان
بَه
چه عطری دارد
خوب می دانم من
تن ِ او ، نرمترین برگ ِ گل ِ تاریخ است
خانه اش همچون باد
گه همینجاست و نیست
همگان می دانند
لب ِ او ، سرخترین سرخی ِ این آبادی ست
…
دادمش صبح سلام
خنده ای کرد قشنگ
نرم و آهسته مرا گفت ؛ درود
گرم شد
سردی ِ لخت ِ تنم
با نگاهی همه نور
دست ِ پُر خواهش ِ من
گشت دراز
و دلم بود عیان
او سبک بود
همجنس ِ حباب
و چه بی بند و رها
به گمانم دختر
با نسیمی آرام
اوج می گیرد
تا دور
…
و من آگاه شدم
واژه ی
” قید “
تهی از معنی ست
وقت ِ آن است که برخیزم زود
به ، چه رویایی بود
دل ِ ما هم در خواب
عاشقی کرد
چه خوب
خواب پر زمزمه ای بود دیشب
سلام رفیق
خوبه که هنوز دلت میگره خوبه این یعنی هنوز زنده ای ما که دیí نوشتنمون نمی یاد دلمونم معلوم نیست کوجا به گل نشسته....
به یادتیم
درپناه هو