بغض چشمها . . .
نقش خون هنوز ریخته نشده روی آسفالت.
فریاد با طعم باروت.
صبحانه بحث سیاسی، ناهار اسپری فلفل و شام گوشت سوخته.
با دسر ساندیس و باتوم مجانی برای تو و من.
و در انتها ... پدرِ کتک خورده، مادرِ گریان و پسرِ برنگشته . . .
پاس کاری با توپی بنام خورشیددروازه یی به وسعت ایرانو.............چاهی پر از خرافات
میخندم و می گریم بر این ملت نادان........
خیابون بوی موتور و عطر گل محمدی میده! اینروزها از هرچی موتوره بدم میاد والبته البته از اونی که سوارشه متنفرم. لعنت به هرکی که موتور و شتر و چفیه و ساندیس رو اختراع کرد۸۲۹۳۷
عمق درد خیلی بیشتر از اونیه که تو از اونجا بفهمی...خیلییی
پاس کاری با توپی بنام خورشید
دروازه یی به وسعت ایران
و.............چاهی پر از خرافات
میخندم و می گریم بر این ملت نادان........
خیابون بوی موتور و عطر گل محمدی میده! اینروزها از هرچی موتوره بدم میاد والبته البته از اونی که سوارشه متنفرم. لعنت به هرکی که موتور و شتر و چفیه و ساندیس رو اختراع کرد۸۲۹۳۷
عمق درد خیلی بیشتر از اونیه که تو از اونجا بفهمی...خیلییی