حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

حبیبی لست اقوى على ختم الکلام


تنها تر از امروز عصر تا صبح می شینم و به پنجره هایی که از نگاهم خسته هستن خیره می مونم . . .


صبح بالاخره می آد . . . تو گفتی که می آد . . . و من باور کردم . . .


دعا کن پیش خدای خودت . . .  که دیر نشه . . .



گر زحال دل خبر داری بگو               ور نشانی مختصر داری بگو

مرگ را دانم ولی تا کوی دوست          راه اگر نزدیکتر داری بگو