حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...


متاسفم برای خودم و تمام خاطراتم که همش یه مشت عکسه که از دیدنشون فقط ناراحت می شم.

ناراحت خودم می شم که خاطره ای ندارم که لبخندی به لبم بنشونه.

کاش می شد همه گذشته ام رو می تونستم پاک کنم تا بتونم دوباره از نو شروع کنم.



همه ثروت من غرور من بود.

کاش می شد، دوباره تارم رو بغل کنم ... بزنم ... بزنم ... و بزنم تا هم اون به گریه بیفته هم من.

آرزوی سبک شدن دارم.




من

پری کوچک غمگینی را
می شناسم که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نی لبک چوبین
می نوازد آرام آرام
پری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه می میرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد


نظرات 1 + ارسال نظر
ali baba جمعه 14 اسفند 1388 ساعت 17:58

salam

barha gofteh boodam
bezan taro bezan taro bazantar..........ouno
velesh nakon behtarin hamdamete
bazam dir nashodeh hamooni ke dari ro bezan,ghanimateh agar khaili kam avordi manke hastam mano bezan

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد