من یک روز گرم تابستان، دقیقا یک روز سیزده ام مرداد حدود ساعت سه و ربع کم بعد از ظهر عاشق شدم.
فهمیدین دارم در مورد چی صحبت می کنم؟
اون ایول داراش گرفتن چی می گم. اگه نگرفتی یه بار دیگه بشین سریال دایی جان ناپلون رو از اول نگاه کن. مخصوصا آخرشو بنویس قاب طلا بگیر بزن به دیوار که جلو چشمت باشه.
من هم دادم عکس حامد خان و علیرضا جون واون بابایی که اسمش هم یادم نیست رو واسم قاب بگیرن بگذارم رو تاقچه تا هر کی پرسید اینها کی هستند، بگم بهترین دوستهام.
من کوچیکتم ایرج پزشک زاد. بزرگترین درس زندگی رو بهم دادی.
.
.shalam . man ba ejajeh tajeh aj khab bidar shodam fekr mikonam panshta noghte kam gojashti rafigh. khob man noghteha ro ba ejajeh mijaram.mokhlesh mondegare .hala ba khiyale rahat bigir bekhab.
khaili chakerim
سلام
وبلاگ خوب و زیبایی داری
اگه موافقی با هم تبادل لینک کنیم
موفق باشی
سلام
پرواز در هوای خیال تو دیدنی ست
حرفی بزن که موج صدایت شنیدنی ست
شعر زلال جوشش احساس های من
از موج دلنشین کلام تو چیدنی ست
یک قطره عشق کنج دلم را گرفته است
این قطره هم به شوق نگاهت چکیدنی ست
خم شد- شکست پشت دل نازکم ولی
بار غمت ـ عزیز تر از جان ـ کشیدنی ست
من در فضای خلوت تو خیمه می زنم
طعم صدای خلوت پاکت چشیدنی ست
تا اوج ، راهی ام به تماشای من بیا
با بالهای عشق تو پرواز دیدنی ست
به من سر بزن
نظر بده
دوسـتــــــــــــــــــــــــــــــ