حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

اولین برف امسال

 

 

 

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

سرها در گریبان است

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را

نگه جز پیش پا را دید، نتواند

که ره تاریک و لغزان است

وگر دست محبت سوی کسی یاری

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما سخت سوزان است

نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک

چو دیدار ایستد در پیش چشمانت

نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم

ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟ 

نظرات 2 + ارسال نظر
الهام جمعه 1 آذر 1387 ساعت 15:11 http://shamevojood.blogsky.com

سلام ...زیبا نوشتی و پر معنا ... به من هم سر بزن .. بای

مثل هیچ کس دوشنبه 4 آذر 1387 ساعت 13:40 http://istgahe-akhar.blogspot.com/

برف امسال چه آروم آمد...
تاریک بود... اما زیبا... نه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد