حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

بچگانه‌ ها

 

 

اطلسی‌ها با هوای مسموم این خانه خشک شدند.

هوای تازه‌تر می‌خواهم.

تکه‌ای خاطره از اینطرف و آنطرف جمع می کنم می‌آیم آنها را سر‌هم کنم.

حال را فراموش می‌کنم، فردا بازهم بهانه‌ای برای نخوابی امشبم خواهم داشت.

آهان... راستی امتحان دارم...

 

نظرات 5 + ارسال نظر
ارس سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 20:08 http://aras99-1.blogfa.com

خوبی؟؟ خیلی خوب بود....بر دوش خسته کشیدم ترانه هایم را...و عاشقانه گذر کردم.....تا با دهان کوچک تو بخوانم اواز سرزمین صبورم را در جشن .. زاد روز کودک اینده ...بر دوش خسته کشیدم ترانه هایم را و عاشقانه گذر کردم..........

ارس چهارشنبه 1 خرداد 1387 ساعت 17:59 http://aras99-1.blogf.com

ببخش که دوباره اومدم...اما الیاس جان...ما در تمام عمرمون...دنبال لحظاتی هستیم که خیلی شیرینن...اما نمی دونیم که ساده از دستمون درش میارن... و چند سال بعد اسمشون می شه خاطره.... که فقط روح ادم و تیکه پار می کنه

مثل هیچ کس پنج‌شنبه 9 خرداد 1387 ساعت 12:36 http://istgahe-akhar.blogspot.com/

مرسی الیاس

مرسی... واقاً überrascht شدم ...
یک مرد ایرانی ....

....

بهت تبریک می گم.

مثل هیچ کس سه‌شنبه 14 خرداد 1387 ساعت 17:31 http://istgahe-akhar.blogspot.com/

بادکنکی در کار نبود....

مثل هیچ کس سه‌شنبه 21 خرداد 1387 ساعت 14:55 http://istgahe-akhar.blogspot.com/

سلام...
خوبی؟ امتحان ها خوب شد؟

انقدر غرق جمع کردن خاطره ها شدی... که راه رو گم کردی الیاس؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد