امروز صبح زودتر از معمول از خواب بیدار شدم. تا از پنجره بیرون را نگاه کردم زمین سفید پوش رو دیدم . پاییز امسال هم یخ زد. هنوز برگهای طلایی و سرخ روی درختها بودن که زمستان از راه رسید.
از دانشگاه که بر می گشتم به آدمها دقت کردم که چه طور به استقبال اولین برف این زمستان می رفتند.
یکی زیپ کاپشن خودش رو بالا می کشید و توی اون فرو می رفت.
نفر دیگه ای دستاشو اول به زیر برف می برد و بعد خودش از در خانه بیرون می آمد. انگار می خواست حس کنه برف رو.
کسی رو دیدم که با چتر از قطار پیاده شد. حتی صبر نکرد یه دونه برف روی صورتش بنشینه تا اومدن زمستان رو حس کنه.
یکی برف رو دید و لبخند زد.
و خودم رو دیدم که چطور بدون توجه به سرمای زمستان مردم رنگارنگ خیابان را نگاه می کنم.
برف!؟!؟!؟!!؟ کجا؟؟؟؟؟
من عقده ی برف پیدا کردم!!!!
Inghadr kasi behem nagoft koja ke khodam fahmidam! Oon mamlekate az ma behtaroone dige, inja, vasate kavir akhe man che entezare barfi daram!?
Khoshbehaale oona ke garmashoon sabze sabzo sarmaashoon sefide sefide!
inja kojast ke inghade zood zemestoon shode?
shakhre maa ke hatta baroon ham nemiad