حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

دوست من

 

 

درانتهای هر سفر
در آیینه
دار و ندار خویش را مرور میکنم
این خاک تیره، این زمین
پایوش پای خسته ام
این سقف کوتاه آسمان
سرپوش چشم بسته ام


اما خدای دل
در آخرین سفر
در آیینه به حز دو بیکرانه کران
به جز زمین و آسمان
چیزی نمانده است
گم گشته ام
کجا
ندیده ای مرا ؟

دوستانم را می شمارم ... با انگشتانم ... یک ... فقط یک...

کسی دور از غربت من، دورتر از اینجا.

 شاید روزی حتی یک بار دمش با یاد من بازدم می شود.

دوست من ... من زود اهلی می شوم .

 ذهن خاک گرفته ام سفر می خواهد. می روم به سوی آشنا ...

به زودی ... به زودی!

 

نظرات 8 + ارسال نظر
آزاده سه‌شنبه 17 مهر 1386 ساعت 11:02

دوست جدید مبارک

pastor سه‌شنبه 17 مهر 1386 ساعت 11:49

eshgh o omid o rouh ra
ENSAN nemibinad be zaher

ba bale zehnam dar omid
shoghe safar kon ashena

شاید دیگر هیچ... چهارشنبه 18 مهر 1386 ساعت 14:27 http://KHODKOSHIDARMEH.BLOGSKY.COM

سلام
غربت جرئی از وجود آدمی است
...
انسانی که دغدغه های متعالی دارد همیشه غریب خواهد ماند

الف.ک چهارشنبه 18 مهر 1386 ساعت 18:33 http://open-area.blogsky.com

دوست من... از زود اهلی شدن نمی‌ترسی؟

آزادخ پنج‌شنبه 19 مهر 1386 ساعت 11:49

دود از دهانم به سوی برگهای درخت رفت-
در حالی که می برد تمام فریادم به تو را-

عبداله جمعه 20 مهر 1386 ساعت 15:52 http://damdami.blogsky.com

شاید درست نباشد که من خودم را مخاطب این پست بدانم اما دلم ارام نمی شود اگر چند کلمه نمی گفتم.
الیاس عزیز:
امروز روز اخر رمضان است و من دارم به نوای اذان گوش می‌دهم.۳۰ روز روسیا وار در پیشگاه خدا به کرده‌هایم اعتراف کردم به تمام لغزشهایم...امروز وقتی که این پستت را خواندم از خودم خجالت کشیدم.شاید بپرسی چرا؟خب چون هرچقدر فکر میکنم نمی‌توانم خودم را دوست بخوانم.دوستی مسوولیت به همراه دارد.دوستی صداقت می خواهد.دوستی ادم اهل می خواهد.دوستی انسان می خواهد....
من نمی دانم که چرا مرا دوست خواندی ولی به هر دلیل من را نیز اهلی کردی..
من در این ماه از خدا برای خودم هیچ نخواستم چون میدانم که لایق هیچ چیزی نیستم حتی دوستی با تو اما از خدا می‌خواهم که بتوانم برای تو دوست خوبی باشم و این تنها خواسته من از خدا برا خودم در این ماه مبارک است. و اما برای تو دوست عزیز از خدا می خواهم که در این مسیر به تو ارامش عطا کند تا در این طوفانی که درگیر انی به ساحل ارامش برسی و این ودیعه گرانبها-عشق-را که خدا در دل تو جای داده همیشه یه همراه داشته باشی.
با احترام
کسی که دوست صدایش کردی
بنده عاصی خدا
عبداله

فرزانه شیدا شنبه 21 مهر 1386 ساعت 20:45 http://fsheida.blogfa.com

عید فطر مبارک
داشتن یک دوست دانا بهتر از داشتن صد دوست نادان ست
شعر زیبائی نوشتید ممنونم از عطر حضور گرم شما در وبلاگ در آغوش تنهائی وهمچنین نظر شما.شادوموفق باشید و در پناه یگانه ء هستی
در این ویرانه سامانی که کس کس را نمیداند
دلم از درد میمرد
تنم از غصه مینالد
مرا در آبی روحم
هزاران بال پرواز است
دلم پرواز میخواهد
که رنگ تازه ای دارد
توهم این قلب ویران را به کنج غصه ها منشام
که مرغ سینه ء مار
سرای دیگری باید
سرای دیگری باید
شعر از: فرزانه شیدا
ممنون از نوشاه زیبای شما در وبللاگ در آغوش تنهائی
با تقدیم گلهائی به رسم همیشه شیدائی

http://www.admin.weblite.com.au/template/files/2296/silk-1.jpg

علی یکشنبه 22 مهر 1386 ساعت 04:02 http://popmusicguitar.persianblog.ir

فصل پاییز و میلاد تن من!..........فصل پاییز هزار رنگ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد