حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

‏زندونه تنهائی‌

 

ای عالم تنهائی‌ دیگه بدم میاد.

مثل یه جهنمه که دارم کم کم ازش فرار می‌کنم !

نقشه فرار رو باتو کشیدم ! برنمیگردم به هیچ وجه.

بیا در بریییییییییییییییییییییییییییییییییم

 

نظرات 3 + ارسال نظر
فاطمه دوشنبه 4 دی 1385 ساعت 16:01

من که پایم!
تا آخر دنیام بات میام.
موووووووچ

shazdekocholo دوشنبه 4 دی 1385 ساعت 18:26 http://shazdekoocholo.blogsky.com/

سلام ممنون از کامنتت .
باشه ،چشم اگه به قول تو خواب بودم سعی می کنم بیدار بشم.
موفق باشی.
در ضمن خیلی پستای قشنگی داری .

فصل آشنایی دوشنبه 4 دی 1385 ساعت 19:14 http://fasle-ashenaie.blogsky.com

کورش جان سلام :
منم الان توی جهنمی هستم که شاید اگه همینطوری ادامه پیدا کنه دیگه چیزی ازم باقی نمونه ولی من میمونم و تا آخرین نفس باهاش میجنگم حتی اگر نابودم کنه
ولی تو اگر یاری داری حتما از این جهنم فرار کن . ولی به بهشت برو نه به جهنمی بدتر از قبل
مرسی که بهم سر زدی
آپ کردم اگه بازم بهم سر بزنی خوشحال میشم
خوش باشی
خدا حافظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد