حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

نمیدونم

نمیدونم یه دلهره عجیب قریب افتاده تو تنم !

از کجا میاد و واسه چیه شو نمیدونم.

دلهرست آره دلهرست انگار یه چیزی می‌خواد الان اتفاق بیفته که من نمیدونم.

تازه رفته بودم بخوابم ! اینم از زندگی‌ ما . درشو باید گل گرفت. یه دو دقیقه نمی‌ تونم آروم بخوابم !

حالا چرا میام اینجا مینویسم ؟ نمیدونم

چرا این وقت شبی‌ باز اومدم سراغ کامپیوتر؟ نمیدونم

چرا جواب این همه سوال رو نمیدونم ؟ بازم نمیدونم

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد