سلام
پائیز شد ! اسمون خاکستری !
امروز برگ ها رو میدیدم که چجوری درختو رها میکردنو رو زمین میفتادن !
شنیده بودم که آخرین رقص برگ موقع یه که داره از درخت میفته ! رو زمین که میرسیدن هم آرامش نداشتن با هر
بادی بازم به چرخش میفتادن ! ولی آدما بی اعتنا از روشون رد میشدن واسه خیلی ها همون یه لگد کافی بود به زمین
میچسبیدن و فقط یه صدای خورد شدنشون رو میشد در آخر شنید
از خودم میپرسم حکمت ریختن برگ چیه ! اصلا چرا درخت و برگ که یه روزی با هم سبز شدن یه عمر یکی بودن الان
اینجوری از هم قریب شدن !
خاکستر اما خاکستری بود
سلام خوبی
اگه دوست داشتین میتونیم با هم تبادل لینک کنیم بهم بگین
مرسی بای
ای...
سلام عزیزم ممنون من هم لینکت کردم در پیوندهای روزانه موفق باشی
سلام
خوبی؟
مرسی عزیزم که اومده بودی. مریض شده ام.
دستم به نوشتن نمیره به خدا....
هر چیزی سرنوشتی داره...برگم مجبوره بیفته....
شاد باشی عزیزم...
چند وقته نیستی؟
حالت خوبه عزیزم؟
سلام
فک کنم همون حکمتی که تو جدایی انسانها هست تو جدایی برگ و درخت هم هست
این از هزاران حکمت خدا که ما بندگان کوچک ازش سر در نمیاریم
وبلاگ قابل تحسینی دارین
خوشحالم که با چنین وبلاگی آشنا شدم
خوشحال میشم ذر وبلاگ ببینمتون
یا حق
سلام
خیلی ممنون که به من سر زدین
وخیلی شیرین مینویسید
اتفاقا پاییز خیلی زیباست
من میخوام اگر اجازه بدین لینک شمارو تو وبم بزارم
بازم سر بزنین بهم
موفق باشین و بای
سلام خوابالو!
بابا اینجا که هنوز خاکستریه!
یه حالی بده بهش...
:)