حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

شبم صبح نمی‌شه

‏می‌خوام از یاد همه برم تا شاید به یادم بیفتی‌. ببینی‌ چقدر خرابتم. دوست داشتم بودیو میدیدی که چقدر به یادتم .
‏شبم صبح نمی‌شه اگه با یاد تو نخوابم. خدا خودش میدونه چند بار تصمیم گرفتم که فراموشت کنم نشد !

‏حالا چرا اینا رو میگم آخه هیچکس رو به جز تو نداشتم که باهاش دردو دل کنم که تو هم هیچ وقت نفهمیدی چی‌ میگم .
‏خوب حالا دارم اینجا مینویسم دارم با اینترنت دردو دل می‌کنم )):.

HasrAte Parvaz
نظرات 3 + ارسال نظر
حامد یکشنبه 26 شهریور 1385 ساعت 23:27 http://khodekhodam.blogsky.com

سلام
خوشم اومد وبلاگ باکلاس و سنگینی داری... و احتمالا شخصیتی هستی با روحی بزرگ.وقت کردی بیا پیش خودم یه سر.راستی لینکتون کردم با اجازه.

آتیش یکشنبه 26 شهریور 1385 ساعت 23:28 http://4tish.blogsky.com

سلام !!!
آهی ببخشید شرمنده ...
به یاد اونایی مه تو یاهوم نیستن نبودم ... آخه واسه بقیه گفتم که اگه از خون و جراهی و اینجور چیزا میترسین نخونین این پست و !!! :دی
امیدوارم که هنوز زنده باشی خلاصه !!!

منم گاهی وقتا این حس بهم دست میده ... منم بجز اون یه نفر کسی رو ندارم که باهاش درد و دل کنم ... هرچند که شما با اینترنت درد و دل کردی :دی
ولی درک میکنم ...
ممنونم که سر زدی !!
خوش باشی

ممل کینگ کنگ دوشنبه 27 شهریور 1385 ساعت 00:05 http://33x.blogsky.com

http://33x.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد