چه شبائی رو از شبام با بودنت زیبا کردی ! چه شبهائی ه بدونی که باشی من با یاد تو شبمو سحر رسوندم ! چه
شبائی که با خودم گفتم تا خورشید رو نبینم نمیخوابم!
خوب حالا که همهٔ اون شب ها صبح شدن ! من از تاریکی و شب مترسیدم تا تورو دیدم حالا ببین چه به روزم اومده که
شب تاریک بهترین دوستم شده
ممنون سرزدی
تاریکی و شب زیاد هم بد نیست حداقل برای من از روز بهتره آرامش بیشتری دارم و مجبور نیستم برای حفظ ظاهر مدام خودمو شاد نشون بعدم دقت کنی شب برای خودش مزایای زیادی داره می شه خودتو دوباره از نو بسازی
سلام
ای رهگذر
با نگاه بی انتهایت
به عمق تک تک حروف و
واژه هایم بنگر و
آرام آرام
مرا همراه با این صفحه ورق بزن...
و بعد به رسم روزگار مراو
عمق نو شته هایم را
به دست فراموشی بسپار...
منم از تاریکی و شب و تنهایی خیلی می ترسم...
خدا خودش کمک کنه...هیچ کی رو تنها نذاره...
تو رم ازم نگیره هیچ وقت...آمین
:*