حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

پرواز


‏تا حالا فکرشو کردی اون پرنده ای که رو اسمون شهر داره پرواز می‌کنه چی‌ میبینه و در مورد ما چی‌ فکر می‌کنه ...
‏منو میبینه که بی‌ نام و نشون دارم تو هر کوچه دنبال خاطراتت می‌گردم.
‏تورو میبینه غافل از حال من.
‏ به پرواز قسم که غافلی‌ از حالم. این شهر خالی‌ از خاطراتت داره دیوونم می‌کنه .
‏کاش که پرنده بودم و می‌تونستم ببینم تو الان کجائی‌ و دنبال خاطرات کی‌ میگردی .






نظرات 1 + ارسال نظر
امیر سه‌شنبه 20 تیر 1385 ساعت 20:18 http://xload.blogsky.com/

سب ها غمگینند
که چرا هیچ کسی عاشق نیست
من به آنها گفتم:
شاید هیچ کسی
طعم سیبی را نچشیده باشد!
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد