حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

Erster Akt: Zufall


موزیک متن . . .


لحظه ای تأمل. . .

بر می خیزم . . . می ایستم . . . سر به زیر می اندازم . . . به احترام این همه هنر، زانو می زنم و کلاه از سر بر می دارم . . .


لحظه ای درنگ می کنم . . .

کُفر است نام این، اقبال نهادن.




اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده بر افتد ، نه تو مانی و نه من