حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

 

دستا بالا

کیو کیو ... بنگ بنگ

 

من هم باختم. چیزهایی رو که یادم دادی تورو یادم می اندازه.

من... عشق... بدون تو؟

خدا کمکم کنه امشب نیام پیشت.

گل ستاره

 

چایی دم کردم. تنهایی که نمی شه شما هم بفرمایید...

نگفتم کسی رو ندارم باهاش حرف بزنم٫ خب چای گذاشتم حالا نشستیم حرف می زنیم.

اتفاقا خدا هم امشب بزرگواری کرده اومده پیشم. همش منو که می بینه می زنه زیر خنده.

خب گل ستاره بیا دیگه... خب بیا ما هم می خندیم.

چیزیم نیست به جون همونی که اونجا نشسته.

یه جورایی دارم می زنم تو سر خودم تا شاید آدم بشم. بیا ... بازم می خنده.

چیزیم نیست فقط اگه از چشم آدمیزاد ببینی دارم تبدیل می شم دوباره به یه صبور.

انتظار کشیدن رو خوب بلدم... از گل پامچال بپرس اگه باورت نمیشه. اوووووووووووه می دونی چقدر منتظرش شدم... بهار رو جشن نگرفتم تا بیاد. اوووووووه کلی بهار بهم بده کاره. ولی خب گناه داره چه می دونست من اینجام شاید اینجا در نیومد واسه خاطر همین بود. خدا جون نخند دیگه ببین ما هم به تو نمی خندیم با این همه خنگ بازیهات. اینهمه با ما ها بازی کردی...راستی بچه بودی اسباب بازی نداشتی؟ میگفتی لااقل یه ماسماسک می خریدم می دادم دستت باهاش بازی کنی نه اینکه دیگه...ای بابا...پوف

حالا ناراحت نباش دیگه همه چی حل می شه من یه دل دارم هنوز ... خودم  بزرگش می کنم...

ولی حالا جون الیاس نگفتی این چیه به من می دی؟

بخند بابا ... نوکرتم بخند تو که دیگه همه چی داری.

هه هه هه ... آها نه نگران من نباش. دلم رو دادم به یکی خودش حواسش بهش هست.

بدم به تو؟ بابا نخندون منو دیگه٫ پس داده؟

ندیدی گفت دوستت دارم...

آها از اون لحاظ... خب .... خب آره گفت دیگه لازمش نداره ولی...

تو اصلا تو این زندگی چندین و چند ملیون ملیارد... اهم... سالت کار مفیدی هم انجام دادی؟

خب قربونت برم چرا میزنی تو ذوقم؟ بزار لااقل به این خیال خودم خوش باشم.

اه

تو اصلا رفاقت حالیت نمیشه.

پوففففففف.

حالا بی خیال من امشب یه دهن واستون می خوام بخونم .

 

یکی از همین روزای گم شده
یکی از همین روزای بی نشون
تو همین ثانیه های در بدر
تو همین دقیقه های نیمه جون

تو میای میای به دادم میرسی
تو میای که گریه خوابم نکنه
شب خستگی به رویم نرسه
صبح آینه جوابم نکنـــــه


تو همین شبای بی تو بی سحر
تو میای ستاره در بدر نشه
تو میای آینه آروم بگیره
شب عاشقا با گریه سر نشه
تو که بودنت امید زندگی
تو که دیدنت دلیل بودنه
از تو گفتن اسم و رسم عاشقا
از تو خوندن همهء عشق منه
از تو خوندن همهء عشق منه


عمریه پنجره های خونه رو
به هوای دیدنت وا میکنم
توی نقره ریز اشک و آینه
تو رو گم نکرده پیدا میکنم
تو رو گم نکرده پیدا میکنم

گل ستاره تو چرا ساکتی؟

نکنه این خدا به تو هم بد کرده؟

از همون اول معلوم بود این خورده شیشه داره.

تو  دنیای شهریار کوچک آسمون یه ستاره داشت. مگه نه؟ اون گل که در اومده بود. اونم یکی بود.

خب می خوام رمانتیکش کنم...چیه... نمی تونم.

چایتون رو بنوشین سرد نشه.

    تو پرانتز:

   اگه برنمی گردم واسه مدتی فقط و فقط واسه اینه نمی خوام ازم متنفر شی که نمی گذارم زندگی خودتو  بکنی.

   اگه گریه نمی کنم فقط و فقط به این خاطره که می دونم اگه شروع کنم تموم نمی شه هیچ وقت.

   اگه صبر می کنم فقط وفقط واسه اینه که عاشقت شدم و عشقم همه چی منه .بازم تو پرانتز عشق اگه   واقعی باشه هیچ وقت و هیچ وقت فراموش نمی شه.

   امید دارم روزی...

امید دارم.

رفیق خاکی

 

روزهایی بود بدون غم و غصه. روزهایی بدون دغدغه های امروز

روزهایی بود با دوستان خوب.

کدومشون رو حالا می تونم این گوشه دنیا پیدا کنم.

دوست خوب...

به چه قیمت اینجا می مونم.

می دونم دیگه نمی شه زمان را به عقب برگردوند ولی آرزو دارم  یه روزی بازهم پیش همون سه تا رفیق خاکی خودم باشم.

اصلا دیگه چیزی از اون رفاقت باقی مونده؟

می دونم که اونها هم هستن.

شاید لازم شد برگردم.

آقا رایین من فراموشت نکردم

اویس خان من که در بست اوچیکتم

عمو احسان خیلی چاکریم به خدا.

 

وجود بیهوده.

نمی خوام این حس به من بر گرده.