تئوری منطقی و رمانس فرومولی،
آیینه بخار گرفته و شوق پله ها،
بهشت خدا روی زمین آدم ها و من خاکی روی سقف آسمان،
گوشواره زمینی تا زیبایی سفید با خط قرمز،
کلاج نرم و دنده چهارم تا انگشت پنجم،
دخترکی کوچک بود که به شوق بادکنک از دیوار هم رد شد.
قهوه! سه لیوان؛ با شکر و بی شیر
رمانس شلوغ و درام شور
جزوه، کتاب و سر درد
آشنایی، پیغام و شام سوخته
امتحان، نمره و شخصیت لجن
پول پول پول، چپ پول! راست پول! پول و پول و پول . . . و بعد فقط مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرگ؟
سنگ صبور! خودم
دست مهربان! خودم
صدای آشنا! خودم