رفتم
تا برسم خانه دوست
شاخه سبزی خواست با من دست بدهد
نگاه کردم
منتظر بود
همه جا ساکت بود
مرده ها نبودند
زنده ای نبود
نه
مرده ها بودند
منتظر صدای پای من
تنها من
جاده تنگ و آسمان آبی و هوا دم دار است