حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

حسرت پرواز

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

روزی روزگاری

 

روزها پیاپی هم می گذرند و ...

دفتر کاهی من بسته شد.  نمی خواستم ولی دفتر زندگیم باشه.

امیدم رو دوباره با کمک کسی پیدا کردم.

الان ولی روی لبه تیغ راه می رم.

یه طرفم خستگی ٫دوری٫ افسردگی و همیشگی ها.

از طرف دیگه زندگی خودم.همون چیزی که انتظار داشتم .

اشتباه کردم...

 گفتم و می گم حاضرم حتی به بالاترین قیمت ها هم  جبران کنم.

 

نظرات 2 + ارسال نظر
عبداله سه‌شنبه 19 تیر 1386 ساعت 00:22 http://damdami.blogsky.com

قبل تر از ما گفتن:
هرگز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
من می دونم الیاس که عاشقی کردن سخته ولی چه میشه کرد مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش.....
به هوش بودم که از اول دل به تو نسپارم
شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم
در پناه هو

بابا پنج‌شنبه 21 تیر 1386 ساعت 11:19

Pargar bodam beh dore khod halgeh zadam
zanjir shod an halgheh beh dam oftadam

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد